۱۳۸۷ بهمن ۲۶, شنبه

تصمیم گیری

اغلب برام تصمیم گیری سخت نبوده چون همیشه معیارهای تصمیم گیریم رو مینوشتم. مزیتها و معایب هر تصمیم رو مینوشتم. به هر کدوم نمره میدادم. و بعدش یه حساب دو دو تا چهار تا بود.
اما این دفعه فرق میکنه یه چیز دیگه به نام احساس هم وجود داره. به احساس نمیشه نمره داد. یه لحظه نمرش کم یه لحظه دیگه زیاد. یه لحظه فکر میکنی خیلی مهمه و دقیقه ای دیگه فکر میکنی بی اهمیته.
غیر از احساس چیز دیگه ای هم هست که باعث میشه تصمیم گیری سخت بشه.
شرایط و نتایجی که حدس میزنی باید اتفاق بیفته اما شدتش رو نمیدونی. ندونستن ارزش اتفاقات و شرایط اینده هم خیلی دو دلی رو زیاد میکنه.
تا الان حتما کنجکاو شدی که بدونی دو دلی من سر چیه؟
قضیه از این قرار که من تو یه شرکت کار میکنم. اما جدیدا این امکان پیش اومده که تدریس کنم. تدریس عیبش اینه که اولین بارمه و حقوقش رو دیر میدن و درس خوندن داره! بعلاوه دور هست و 2 شب هم باید مهمانسرای دانشگاه بمونم و خیلی خسته کننده میشه.
فایداش هم، حقوق بهتر، ساعت کمتر کار و درنتیجه وقت اضافه برای پروژه پایانی هست.
کارم فایدش اینه که دوستام رو توی شرکت باز دارم و میبینم (اخه توی این شهر غریب و تنهام) شاید بازم چیزای جدیدی برای کار یاد بگیرم. ولی وقت زیاد میبره و میترسم از پروژه پایانی عقب بمونم. بعلاوه حقوقشم افتضاحه.
راستی برای اینده هم تصمیم گرفتم کار کنم بعلاوه کمی تدریس.
بنظر تو چی کار کنم؟

دوست دختر یا دوست پسر

توی این پست میخوام عقیدم راجب داشتن دوست دختر یا برعکس، داشتن دوست پسر برای یک دختر رو بنویسم.
اول از همه میرم سراغ ادم های غیرتی
شما دوست دارید همسرتون قبل از شما با کسی دوست بوده باشه؟
دوم چه چیز نصیب ادم ها میشه:
اینکه یاد میگیرن میشه یه شریک رو فراموش کرد
اینکه یاد میگیرن شریکت برای پر کردن نیازت به جنس مخالف نه بیشتر پس اگه خواستی عوضش کنی مشکلی نیست
اینکه دیگه پسرها نیازی به ازدواج نمیبینن چون مشکل بزرگشون حل شده و حالا دیگه حاضر نیستن برای خودشون مشکل بتراشن
اینکه دخترها میگن بذار چند تا دوست پسر داشته باشم تا بتونم بهترینشون رو به عنوان همسر انتخاب کنم اما زهی خیال باطل


من با اشنایی با یه جنس مخالف با انگیزه شناخت برای ازدواج مخالف نیستم
اما بعضیها میگن بذار دوست بشیم شاید از هم خوشمون امد و ازدواج کردیم در صورتی که به نظر من در صورتی باید به یه نفر ارتباط برقرار کنی که میدونی از چیزهایی که بدون دوستی میشه فهمید شخص مقابل مناسب تو هست .
بعبارتی وقتی کسی رو یافتی که بنظرت بغیر از قیافه ، ظاهر و پولش چیزهایی داره که اگه جنسش مثل تو بود دوست داشتی با اون دوست باشی، اونوقت میتونی راهی برای شناخت بیشتر بدون دوستی پیدا کنی و بعد از اطمینان تو یه زمان معین و کوتاه مثلا 6 ماه تصمیم بگیری که میخوای با اون ازدواج کنی یا نه. و اگر اره رسمیش کنی.

بعضیها میگن با داشتن دوست دختر میشه تجربه کسب کرد که چه طور با جنس مخالف برخورد کرد
اما هر چیزی قیمتی داره، باید ضررش بیشتر از سودش نباشه!
با برخورد با جنس مخالف چی یاد میگیری؟
1. ادب ؟ بدون اونها هم میشه
2. اجتماعی بودن؟ با دوستای همجنست هم میتونی
3. ارزش ها و ضد ارزشهای جنس مخالف؟ توی کتابها میشه خوند با مطالعه دوستان متاهل و صحبت باهشون میشه فهمید.

البته این چیزهایی هست که من بخاطرشون دوست دختر ندارم و صبر میکنم تا ازدواج کنم.
ولی نظر شما در این باره چیه؟

-----------
دیگر باورهای من:
مد
اراده انسان در ساخت باور است
دلیل؟
سخنان نغز از بی خدایان

تنهایی

خیلی دلم گرفته
این عاشق تنهایی هم تا یه اندازه ای تنهایی رو دوست داشت
اما حالا
تو یه شهر غریب
یه دونه دوست صمیمی داشتم که اون هم داره میره
حالا دیگه من واقعا تنهام
دوست دختر هم که ندارم
از ظهر که فهمیدم دوستم داره میره اعصابم خورده.
یه پست باید بنویسم در مورد اینکه چرا با داشتن دوست دختر مخالفم
بقول یه دوستی
همین!

۱۳۸۷ بهمن ۲۲, سه‌شنبه

من و این وبلاگ

سلام
نمیدونم چه عادتی هست که وقتی شروع میکنم به نوشتن پست اول مینویسم سلام. ولی این معمول نیست. پس دیگه نمینوستم یا اگه بازم نوشتم مثل همیشه پاکش میکنم.
اول میخوام خودم رو معرفی کنم. من پ 25 سال سن دارم و پسرم و فوق لیسانس کامپیوترم و مذهبی هستم یا حداقل دوست دارم باشم. نه مثل امروزی ها، به سبکی بین شریعتی و مطهری دوست دارم باشم.
توی این وبلاگ قصد کردم از چیزهای مهمی بنویسم که بنظرم میاد عقیدم با بقیه جامعه فرق میکنه. شاید این طوری بتونم نظر بقیه رو بفهمم و بدونم چقدر بقیه با من متفاوت فکر میکنن و مخالفام چی میگن و موافقم چی میگن.
خودم که به این موضوعات نگاه میکنم شک میکنم که واسه کسی ارزش خوندن داشته باشه!!!
اما مینویسم، مهم نیست ، مینویسم.
موضوعاتی که احتمالا من راجبشون خواهم نوشت ، چیزهایی راجب دین ، نظام ، ازدواج ، مهاجرت ، اطرافیان ، فرهنگ ایرانی ، احساساتم و تضادهای درونیم هست.
این مباحث احتمالا واسه همه جذاب نیست، اما میتونم این رو بگم کسی که توی این وبلاگ نظر میده در وبلاگش هم از من نظر میگیره.

۱۳۸۷ بهمن ۲۱, دوشنبه

مد

من با مد مخالفم
چیزی که آدمها رو شبیه به هم میکنه
چیزی که باعث میشه همه بگن من هویت ندارم، من عقیده جمع رو قبول دارم
چیزی که باعث میشه همرنگ جماعت شد، چیزی که باعث میشه دیگه نشه گفت این ادم چی فکر میکنه
فقط میشه گفت که این ادم واسه خودش ثابت کرده که از بقیه کمتر نیست

جالبه بدونید من به شناختم از ادمها که مراجعه میکنم میبینم رابطه اهمیت ندادن به ظاهر با موفقیت مستقیم هست، البته این به دو صورت هست
اول ادمهایی که اصلا خودشون رو کمتر از جامعه میدونن و به ظاهرشون اهمیت نمیدن و البته مشکلات بزرگتر از اینی هم دارن
دوم ادمهایی که به جاهایی توی زندگی رسیدن و اثبات کردن خودشون رو به جامعه نیاز نمیبینن و چیزهایی توی خودشون میبینن که به اندازه کافی بزرگشون میکنه، اونوقته که دیگه نیاز نمیبینن ظاهرشون 20 باشه، فقط براشون کافیه که تمیز باشن ولی به زیبایی و هماهنگی ظاهرشون اهمیت نمیدن

من توی جامعه میبینم که ادمهایی که فکر میکنن نتونستن به موفقیتهایی برسن با ظاهر متمایز سعی دارن خودشون رو اثبات کنن، اما فکر میکنم فایده ای نداره چون فقط کسایی مثل خودشون رو میتونن گول بزنن

انتخاب یک اسم

خیلی تلاش کردم که یه اسم خوب انتخاب کنم
اما هر چی فکر کردم نتونستم
خیلی چیزهایی که فکر میکردم رو گرفته بودن مثل اینه یا فکر یا اندیشه یا حتی خرزو یا خرزو خان
بهر حال فکر کردم من که نمیخوام ادرس سایتم رو به کسی بدم پس میتونی بلند باشه
اول تنها ترین مرد رو امتحان کردم اما نشد و به عاشق تنهایی راضی شدم
من میخوام اینجا از دل مشغولی هام بنویسم، از تفکراتم ، از عقیده هام و هر چیزی که راجب خودم هست و شاید نشه با دوستای واقعی مطرحشون کرد.
ممنون میشم واسه نوشته هام نظر بزارین چون خیلی کمک میکنه به نوشتنم
ممنون از وبلاگهایی که باعث شدن من هم شروع کنم
اما امید وارم شروع کوتاهی نباشه

اولین سلام

بنام خدا
بسم الله
یا حق