۱۳۸۸ مرداد ۲۱, چهارشنبه

بهشت من



دوست داشتم کلبه ای داشتم کنار دریاچه، پشت اون کوه، جایی در حیات وحش و دور از انسانها.
تنها یه سگ داشتم.
دوست داشتم قایقی داشتم، چوب ماهیگیری ای، کتابخانه ای در زیر زمین کلبه ام با تمام کتابهای زیبای دنیا.
دوست داشتم صندلی ای کنار شومینه داشتم و کتاب میخوندم، بدور از دغدغه انسانها و آینده.
دوست داشتم تنها میبودم.
-----------
من در دوره ای از زندگی حداقل به نصفی از این بهشت رسیدم، روزی اون رو کامل خواهم کرد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر